محمد در سال 1339 در یک خانواده متوسط و مذهبی در شهرستان جهرم به دنیا آمد. دوران
کودکی خود را در دامان پرمهر خانواده طی نمود. پس از رسیدن به سن 6 سالگی پا به
عرصه تحصیل در دبستان گذاشت. محمد از همان اوایل تحصیل فقط به خواندن مطالب درسی و
انجام تکالیف اکتفا ننمود. ایشان به منظور کمک به اقتصاد خانواده از 10 سالگی در
زمان فراغت از تحصیل مشغول به کار و فعالیت میشد. از همان روزهای اول تولد به آموزش
مسائل دینی علاقه داشت به نحوی که این اعتقادات با گوشت و پوست و خون وی همراه و
تفکری بزرگ که شهادت سرانجام آن بود را به ارمغان آورد. پس از طی نمودن دوران
دبستان به طور جدی وارد عرصه کار، فعالیت و فضاهای مذهبی، سیاسی، اجتماعی و... شد.
از خصوصیات اخلاقی محمد این بود که ایشان به هیچ وجه درصدد نبود به نوعی مزاحمت
برای هیچ کسی در هیچیک از مراحل زندگی و در هیچ شرایطی ایجاد نماید و از همان
دوران کودکی دارای روحیه مهرورزی، انسان دوستی و از خود گذشتگی بود.
ایشان پس از طی مراحل مقدماتی تحصیل وارد دانش سرای مقدماتی آموزش و پرورش گردیدند.
در این دوران نیز دانش را با ایمان در هم آمیخت تا به بهترین شکل بتواند برای
جامعه خود مفید باشد و علم همراه با ایمان را به طالبان عرصه دانش عرضه کند.
شروع به خدمت شهید محمد برفک در یکی از دور افتادهترین روستاهای بخش خفر بود
البته بعد از فراغت از تحصیل. شهید بزرگوار در این دوران همه تلاش خود را نمود تا
به بهترین نحو به پرورش و آموزش نونهالان بپردازد به نحوی که دانش آموزان مسلح به
هر دو سلاح علم و ایمان شوند. شهید قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیتهای
چشمگیری در عرصههای مختلف داشت و نسبت به سایر همسن و سالان خود پر جنب و جوشتر
بود. در کلیه سخنرانیها مذهبی، تظاهراتها و فعالیتهای انقلابی شرکت فعال داشت. آنچه
در طی این مسیر برای ایشان مهم بوده پیشرفت همه جانبه انقلاب اسلامی بوده است؛ نه
منافع شخصی. ایشان در جمع نمودن مراکز فساد در شهر نقشی بسیار فراگیر و گسترده
داشتند؛ و هنگامی که بر پشت بامها فریاد الله اکبر سر میدادند، ایشان جزء اولین
کسانی بود که به این مهم میپرداخت و این صدا را بر قلب و جان خود و مردم مینشاند
و با انجام این عمل مشتی مینواخت بر دهان حکومت و مزدورانش.
کمی قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همراه با دیگر انقلابیون با همان سلاحهای
محلی به حفظ، حراست و پاسداری از مردم میپرداخت، و بعد از پیروزی انقلاب تا مدتی
که به جبهههای حق علیه باطل اعزام نشده بود، به این مهم به صورت جدیتر و در شکلهای
دیگر میپرداخت. قبل از اعزام شدن به جبهه به محل خدمت خود در روستا بازگشت تا کارهای
نیمه تمامش را کامل کند. زیرا که در آنجا یکی از ارکان اصلی در انجام کلیه فعالیتها
بود. در این میان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی در امر آموزش خود را کم توان ندید و همیشه
به آن علاقمند بود.
شهید در پائیز سال 1360 آماده رفتن به جبهههای حق علیه باطل گشت تا رسالت اصلی
و دین واقعی خود را نسبت به این انقلاب ادا نماید. ایشان در همان سال در سپاه ثبت
نام نمود و پس از تلاش فراوان موفق به کسب موافقت اداره آموزش و پرورش گردید و در
اواخر آذرماه سال 1360 روانه جبهههای حق شد.
پس از ورود به جبهه و دیدن آموزشهای نظامی لازم، برای جلوگیری از ورود اجانب
و کفار به بستان و چزابه اعزام شد که پس از 48 ساعت نبرد جانانه در روز 21/11/1360
به درجه رفیع شهادت نائل آمد و خونش با خون شهدای کربلا همراه گشت.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر رهبر کبیر انقلاب، پیر جماران، و این اسطورهی علم و تقوا، مظهر دیانت
و سیاست، فرزند راستین پیامبر، جانشین بر حق ولی عصر؛ و سلام بر شهیدان به خون
خفته انقلاب اسلامی و سلام بر تمام رزمندگان نستوه.
پدر و مادر عزیزم میدانید که من این راه را آگاهانه و به دلخواه خود انتخاب
کردهام و هیچ اجبار و زوری و اصراری در کار نبوده است. میروم تا با یاری الله و
به کمک برادران رزمنده خود این خدا نشناسان بعثی را از میهن اسلامی بیرون کنیم و
اسلام عزیزمان را از خطر و تهدید ابر مفسدان نجات دهیم.
مادر عزیزم از تو بسیار سپاسگزارم که مرا در دامن خود پروراندی و حدود بیست
سال و اندی زحمت مرا کشیدی. مرا ببخش که آنقدر که باید و آن طور که شایسته است نتوانستم
دین مادر و فرزندی را ادا کنم. ولی به مهربانی وجودت باید مرا حلالم کنی. اگر
سعادت نصیبم شود که به فیض شهادت رسم تنها خواهشی که دارم این است که مبادا برای
من گریه و زاری کنی. خوشحال باش و افتخار کن که از شش پسرت یکی را تقدیم اسلام
کردهای. باید به درگاه خدا شکرگزار باشی که خداوند تو را در ردیف مادران شهدا
قرار داده است. البته باز هم میگویم کار بسیار مشکلی است که خداوند انسان را به
مقام شهادت برساند.
خداوندا با کوله باری از خطا و اشتباه به سوی تو میشتابم. میدانم که رحمان و
رحیم و رئوف هستی ولی باید خطاهای من بنده خطاکارت را مورد عفو قرار دهی و از
درگاهت طلب مغفرت مینمایم.
در خاتمه از مردم شهید پرور ایران میخواهم که پیرو ولایت فقیه باشند و اسلام
را حفظ کنند؛ که این روزها حفظ و نگهداری اسلام حتی از حفظ جان امام هم بهتر است؛ و
از حزب الهیهای جهرم هم میخواهم که از جان و دل مواظب امام جمعه عزیز باشند. محمد
برفک 25/9/60
منبع : کتاب چاودان های مدرسه . مسعود فرشیدنیا